Monday, December 01, 2008

آماده باش انتخاباتي! چادر چاقچور براي رأي دادن و گرفتن -هادی خرسندی

آماده باش انتخاباتي! چادر چاقچور براي رأي دادن و گرفتن
نيما دهقاني و «موج سوم – پویش براي دعوت از خاتمی»
طنزخوانی این جوان خوشذوق ..... سالن خاتمیزده، این سروده ی خاتمی-گرا و احمدی نژاد-زدا، کلی گل و ..... از گردن فروهرها گذشت ....کجایی مشتی؟ اینجا جات خالی‌ست .... (12ثانیه) منفجر میشود. بیشتر ..... چند خط را به احترام همه ی آنها ......... جماعت کف بزن و کمپین ساز، چقدر فراموشکار .... شیرین عبادی (که هرچه از دهنش درآمد به ....... در سوگ لاجوردی جلاد نشان داد، برای ..... بخیل که نیستم.

------------------------
طنزخوانی این جوان خوشذوق، نیما دهقانی خیلی به مذاق جماعت خوش آمده که لینک یوتیوپی اش را این دست آن دست میکنند و سی چهل تاش هم برای ما رسیده.
نامه ی منظومی است که «کبلا مراد» از ولایت برای خاتمی نوشته، در راستای «پویش (یعنی کمپین) براي دعوت از خاتمی» برای انتخابات آینده.
کار بامزه ولی ناخالصی است. طنز نیست، کنایه است. یا نوعی طنزکنائی فوقش. در آن سالن خاتمیزده، این سروده ی خاتمی-گرا و احمدی نژاد-زدا، کلی گل میکند و صدای ابراز احساسات تماشاگران ِ جو گرفته هم به گیرائی بیشتر ماجرا کمک میکند.
«کبلا مرادو»، از جمله به خاتمی میگوید: (پرانتزیها از ماست)
« .... چه ایام خوشی با هم سپردیم - چه بحث و گفتمان‌هایی که کردیم ...
حدوداً دوم خرداد بودا ... دل مردم ز غم آزاد بودا ... (از خوشی کلیه هاشان را میفروختند)
مث برق و مث توفان گذشت‌ها
به یادت هست که؟ هفتاد و هشت‌ها ... (از گردن فروهرها گذشت)
کجایی مشتی؟ اینجا جات خالی‌ست -
بدون تو، تو ده صلح و صفا نیست (صفا را صادر کردند برای شیخ های امارات)
دل مردم براتان تنگه تنگه ... هنوز کیفت به کوکه ... شاده جونت؟
هنوز سبزه سرت؟ سرخه زبونت؟ (لابد اشاره اش به آنجاست که خاتمی دانشجویان را اراذل و اوباش خواند.)
یه دانشگاه زده آکسفورد اینجا که مدرک می‌ده مفتی ... ده تا ده تا!
(اینجا تقریباً سالن از خنده و کف زدن و سوت زدن (12ثانیه) منفجر میشود. بیشتر از هرجای دیگر اینجا یخش میگیرد. اين هم حسن تشخيص کفزنان حاضر. بيشتر جاها هم منتظرند يکي شروع کند - بز پيشاهنگ گله - تا آنها هم کف بنزند)
همه خوشحال و شادیم و غمی نیست نیازی به حضور خاتمی نیست (کنایه: آقا بیا ما را از غم و اندوه نجات بده)
به جان تو خوشیم بسیار سید! حالا می‌خوای بیای چی کار سید؟ .....»

در مجموع دلم برای استعداد این جوان شیرین سخن نگران شد که اگر ذوقش را مثل شاعران حزبی و هنرمندان قالبی، توی ظرف ترک خورده ی خاتمی بریزد ......
بگذریم. این چند خط را به احترام همه ی آنها که کلیپ این جوان را برایم فرستادند مینویسم، وگرنه راجع به لوس بازی ها و خاتمی بازی ها و میاد یا نمیادها و کمپین ها و پویش های دعوت از خاتمی، تصمیم دارم ننویسم!
(نزديک به يک دقيقه کف زدن و تشويق پاياني)

این جماعت کف بزن و کمپین ساز، چقدر فراموشکارند. یادآوردن عکس العمل خاتمی به خبر جایزه بردن شیرین عبادی (که هرچه از دهنش درآمد به جایزه صلح نوبل گفت) و تجلیلی که در سوگ لاجوردی جلاد نشان داد، برای آدم خنگی مثل من کفایت میکند که طنز این جوان بانمک را هم تحویل نگیرم. اما آنها که ندیده اند بروند به
اینجا ببينند من چه ميگويم.

0 comments: