Monday, October 06, 2008

عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست - هادی خرسندی

عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست (سروده‌ي تازه)
تقديم به استادم خانم دکتر شاداب وجدي (خنجي)

------------------------------------
من که ز خردی شدم منزجر از دیو و دد
گفته به من مادرم قصه‌ی دیوان بد
من که نمیخواستم صحبتشان تا ابد
حال برایم شدند هر دو گل سرسبد
دولت دیدارشان کاش میسر شود
عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست
آنکه بدون ریا میدردم آرزوست

وحشتی از نام دیو بود مرا پیش ازین
حال نترسم اگر کرده به راهم کمین
دیو نکرد آنچه من دیده‌ام از اهل دین
دیو جنایت نکرد بهر خدا در اوین
فرض که با شاخ خود میکندم از زمین
غیر اوین هرکجا میبردم آرزوست
عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست

ترس من از دد ولی بود بسی بیشتر
حال همه ترس من هست ازین دور و بر
دد ننماید کمین پشت حقوق بشر
دد نزند خلق را موشک غران به سر
دد ز گوانتانامو، نیز ندارد خبر
حبس به زندان او تا ابدم آرزوست
عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست

گرچه که من میکنم حرف بزرگان قبول
لیک ازین دیو و دد هیچ نباشم ملول
دیو ز جیب کسان هیچ ندزدیده پول
دزد ِ زمین نیست دد، بیخبر از عرض و طول
ایندو بلد نیستند مثل بشر این اصول
همدلی این دوتن نابلدم آرزوست
عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست

دیو کجا دد کجا مثل بشر کار کرد
در طلب گاز و نفت حمله‌ی خونبار کرد
یا پی خمس و زکات اینهمه کشتار کرد
یا عرب از خانه‌اش رانده به اجبار کرد
یا به یهودی‌کشی آنهمه اصرار کرد
پس اگر ایندو بدند، هرچه بدم آرزوست
عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست

چند تنی بدسرشت گشته به دنیا سوار
از غمشان میزنند مردم دنیا هوار
خاطر ما تا شود جمع درین روزگار
از دد و از دیو هست چشم مرا انتظار
تا بخورند این وسط، هرچه سیاستمدار!
زین دو بزرگ، این کمک، این مددم آرزوست
عاصی از انسان شدم، دیو و ددم آرزوست
------------------------------
مهرماه 1387
-----------------------------
.

1 comments:

Babek said...

Besyar ziba bood.
omidvaram be kare zibayetan edameh dahid.
Eradatmand Babek