واسطه و تعدد زوجات (سرودهي تازه)
"ای دریغا حرمسرا صف بست"
"هرچه تولید را به مصرف بست!"
------------------------
واسطه و تعدد زوجات
------------------------
حاجلی مرد مؤمن الکی
دو سه تا داشت همسر یدکی
چند تا صیغه هم کنارش بود
"علی از تو مدد" شعارش بود
زیر و بالای خانه حجلهی او
چشم زنهای خانه دجلهی او
چه زنان قشنگ و مقبولی
در زمین وطن چه محصولی
خانه چندین اتاقخوابش بود
که رهاورد انقلابش بود
حاجلی جفت و طاق میفرمود
این اتاق آن اتاق میفرمود
اُرد میداد و پاس عوض میکرد
پشت سرهم زاپاس عوض میکرد
حاجی از گندههای میدان بود
واسطه بین بار و دکان بود
میوه از این بخر به آن بفروش
تا که حقالعمل بماند توش
طالبی را از این به آن برسان
هندوانه به آن دکان برسان
خربزه را بخر فلان قیمت
سه برابر بده، خدا برکت!
این یکی را بخر حدود نود
علی از تو مدد، بده سیصد!
مفتخور، با درآمد عالی
توی شغل شریف دلالی
ولی البته بود دلواپس
که شود از مقام خود مرخص
میشنید این شعار را گه و گاه
"بعد ازین دست واسطه کوتاه"
"جنس را بی دخالت افراد"
"دست مصرف کننده باید داد"
بود دلخور که شغل دلالی
رونهاده به ضعف و بیحالی
عوضش بود شادیش افزون
بابت همسران گوناگون!
سر شب مسجدش مرتب بود
با خدا بودنش همه شب بود!
یک شبی دید میل مسجد نیست
حال او آنچنان مساعد نیست
درد در پشت و گرده و شانه
زودتر گشت عازم خانه
ای دریغا که چون به خانه رسید
دید در خانه یک جوان رشید!
چه جوانی که یوسف ثانی
چهره مردانه، لیک مامانی
خوش تراش و بلند و ورزیده
سخت میشد که بست از او دیده
هوسانگیز دست و بازویش
طربانگیز طرّهی مویش
چشمها مثل چشم نقاشی
وجناتش قرین بشّاشی
سینه پرهیبت و کمر باریک
عینهو قهرمان ژیمناستیک
حلقه بسته به دور او زنها
آتش افتاده توی خرمنها
حاجلی غیرتش به جوش آمد
به میان جست و در خروش آمد:
"آی چاقو کجاست؟ کارد کجاست؟"
"عسس و پاسدار و گارد کجاست؟"
"به ابوالفضل میزنم همهرو"
"علی از تو مدد، بده قمهرو"
اهل منزل شدید ترسیدند
همه از ترسشان فراریدند
حاجلی نعره زد: "پدر نامرد"
"حیف که میکنه قولنجم درد!"
"میزنم آی، میکشم، فریاد ... "
بعد روی تشک دمر افتاد!
"علی از تو مدد که مُردم، آه"
ناله سر داد گوئی از ته چاه:
"ای جوان! ای جوان لاکردار!"
"دزد ناموس من! خیانتکار!"
"حیف که خستهام ندارم جان"
"ورنه میکشتمت همین الان"
"پس تو یکخرده مشت و مالم ده!"
"روی پشتم بیفت و حالم ده!"
"بعد از آن میدهم جواب ترا"
"میرسم با قمه حساب ترا"!
"سگپدر پس تو هرشب اینجائی؟"
"داخل اندرونی مائی؟"
"میکنی حال و میزنی به بدن؟"
"من تورو ول نمیکنم ابداً"
"ولی با من اگه صفا بکنی؛"
"به خودم دینتو ادا بکنی؛"
"جای اینکه ازت گله بکنم"
"حاضرم با تو مامله بکنم"!
"خیز و قدری بمال واسطه را"
"تا کنی سفت و سخت رابطه را"
"عاشق مرد نوجوانم من!"
"مستحقتر از این زنانم من!"
"خوب من هم خلاصه دل دارم"
"این وسط حق آب و گل دارم"
"خستهام بسکه زن به خود دیدم"
"گل نخواهم، ز بسکه گل چیدم"
"تو بیا و بچین گلی از من!"
"سوی زنها بزن پلی از من"
"من برات باز میکنم گرهو"
"کدخدارو ببین بچاپ دهو"
"من برای تو میزنم چکش"
"گر کنی یک کمی مرا دلخوش"
"دیدنت شادی روانم شد"
"راستش اینکه خوش خوشانم شد"
"خودمونی بگم، هوس کردم"
"هوس از حیث پیش و پس کردم"
"این یه احساس گنگ و مجهوله"
"در اروپا که خیلی معموله"
"بگمونم که هورمونی باشه"
"علم گفته که باید ارضا شه"
"حق دلالی منو رد کن"
"بیا یکخرده رفت و آمد کن!"
"لرزه داره تنم، پاهام سسته"
"پس معطل نکن د.(........) !"
حاجلی گرم بحث دلالی
رفت از خستگی و بیحالی
اندکی ناله کرد و خوابش برد
یک زنی نعره زد که "فعلاً مرد!"
خانه شد با حضور آنهمه یار
مثل میدان میوه و ترهبار
ناگهانی چراغ شد خاموش
بارکالله زنان میوهفروش!
دوره کردند آن جوانک را
تعارفش پرتقال و گرمک را
"هی! بفرما که طالبی دارم"
طالبیهای قالبی دارم"
"های من نوبرشروآوردم"
"نوع شیرینترشرو آوردم"
"اینطرف هم ببین دوتا گوجه"
"هدیهای از جوانترین زوجه"
"خربزه آبداره و ترده"
"کرده تعریف هرکسی خورده"
"پسرم یک کمی شلیل بخور"
"میوهجاتی از این قبیل بخور"
"د. بفرما هلوی پوست کنده"
"دوتا بیشتر نبود، شرمنده!"
"توت فرنگی ِ تازه دارم من"
"تازهتر از مغازه دارم من"
"هدیهی من انار خندونه"
"دونههاش مثل قند قندونه"
"حالا یک جفت لیموی شیراز"
"نوش جانت بیا بزن یک گاز"
"این گلابی ببین چه شیرینه"
"همه میگن پر از ویتامینه"
آن جوان را دوتا دوتا بردند
تا بجنبد سهتا سهتا خوردند!
توی تاریک روشن خانه
بود یک شمع و چند پروانه
"گرد و شیرین بیا که هندونه س"
"بخور انگورمو که بیدونهس"
"باغت آباد باشه انگوری"
"لبرو رد کن بیاد، کدوم گوری؟"
"های دختر چراغو روشن کن"
"حاجی بیداره، رختتو تن کن!"
حاجلی لای چشم خود وا کرد
مدتی صحنه را تماشا کرد
زیر لب گفت "یا اولوالابصار!"
"واسطه را نمیکنی بیدار؟"
"آخرش بی اجازهی ارباب"
"جنسها رفت و واسطه در خواب!"
"ای دریغا حرمسرا صف بست"
"هرچه تولید را به مصرف بست!"
"علی از تو مدد که خوار شدم"
"واسطه سهله، خانهدار شدم"
"اونهمه من خدا خدا کردم"
"واسه قانون اون دعا کردم"
"خواستم از امامرضای غریب"
"که بشه ماده واحدهش تصویب"
"نذر کردم زیارت مشهد"
"که نشه لایحهش تو مجلس رد"
"آخرش اینه مزد و پاداشم؟"
"دیگه از جام نمیتونم پاشم"
"به به از این تعدد زوجات"
"بر محمد و آل او صلوات"
----------------------------
"ای دریغا حرمسرا صف بست"
"هرچه تولید را به مصرف بست!"
------------------------
واسطه و تعدد زوجات
------------------------
حاجلی مرد مؤمن الکی
دو سه تا داشت همسر یدکی
چند تا صیغه هم کنارش بود
"علی از تو مدد" شعارش بود
زیر و بالای خانه حجلهی او
چشم زنهای خانه دجلهی او
چه زنان قشنگ و مقبولی
در زمین وطن چه محصولی
خانه چندین اتاقخوابش بود
که رهاورد انقلابش بود
حاجلی جفت و طاق میفرمود
این اتاق آن اتاق میفرمود
اُرد میداد و پاس عوض میکرد
پشت سرهم زاپاس عوض میکرد
حاجی از گندههای میدان بود
واسطه بین بار و دکان بود
میوه از این بخر به آن بفروش
تا که حقالعمل بماند توش
طالبی را از این به آن برسان
هندوانه به آن دکان برسان
خربزه را بخر فلان قیمت
سه برابر بده، خدا برکت!
این یکی را بخر حدود نود
علی از تو مدد، بده سیصد!
مفتخور، با درآمد عالی
توی شغل شریف دلالی
ولی البته بود دلواپس
که شود از مقام خود مرخص
میشنید این شعار را گه و گاه
"بعد ازین دست واسطه کوتاه"
"جنس را بی دخالت افراد"
"دست مصرف کننده باید داد"
بود دلخور که شغل دلالی
رونهاده به ضعف و بیحالی
عوضش بود شادیش افزون
بابت همسران گوناگون!
سر شب مسجدش مرتب بود
با خدا بودنش همه شب بود!
یک شبی دید میل مسجد نیست
حال او آنچنان مساعد نیست
درد در پشت و گرده و شانه
زودتر گشت عازم خانه
ای دریغا که چون به خانه رسید
دید در خانه یک جوان رشید!
چه جوانی که یوسف ثانی
چهره مردانه، لیک مامانی
خوش تراش و بلند و ورزیده
سخت میشد که بست از او دیده
هوسانگیز دست و بازویش
طربانگیز طرّهی مویش
چشمها مثل چشم نقاشی
وجناتش قرین بشّاشی
سینه پرهیبت و کمر باریک
عینهو قهرمان ژیمناستیک
حلقه بسته به دور او زنها
آتش افتاده توی خرمنها
حاجلی غیرتش به جوش آمد
به میان جست و در خروش آمد:
"آی چاقو کجاست؟ کارد کجاست؟"
"عسس و پاسدار و گارد کجاست؟"
"به ابوالفضل میزنم همهرو"
"علی از تو مدد، بده قمهرو"
اهل منزل شدید ترسیدند
همه از ترسشان فراریدند
حاجلی نعره زد: "پدر نامرد"
"حیف که میکنه قولنجم درد!"
"میزنم آی، میکشم، فریاد ... "
بعد روی تشک دمر افتاد!
"علی از تو مدد که مُردم، آه"
ناله سر داد گوئی از ته چاه:
"ای جوان! ای جوان لاکردار!"
"دزد ناموس من! خیانتکار!"
"حیف که خستهام ندارم جان"
"ورنه میکشتمت همین الان"
"پس تو یکخرده مشت و مالم ده!"
"روی پشتم بیفت و حالم ده!"
"بعد از آن میدهم جواب ترا"
"میرسم با قمه حساب ترا"!
"سگپدر پس تو هرشب اینجائی؟"
"داخل اندرونی مائی؟"
"میکنی حال و میزنی به بدن؟"
"من تورو ول نمیکنم ابداً"
"ولی با من اگه صفا بکنی؛"
"به خودم دینتو ادا بکنی؛"
"جای اینکه ازت گله بکنم"
"حاضرم با تو مامله بکنم"!
"خیز و قدری بمال واسطه را"
"تا کنی سفت و سخت رابطه را"
"عاشق مرد نوجوانم من!"
"مستحقتر از این زنانم من!"
"خوب من هم خلاصه دل دارم"
"این وسط حق آب و گل دارم"
"خستهام بسکه زن به خود دیدم"
"گل نخواهم، ز بسکه گل چیدم"
"تو بیا و بچین گلی از من!"
"سوی زنها بزن پلی از من"
"من برات باز میکنم گرهو"
"کدخدارو ببین بچاپ دهو"
"من برای تو میزنم چکش"
"گر کنی یک کمی مرا دلخوش"
"دیدنت شادی روانم شد"
"راستش اینکه خوش خوشانم شد"
"خودمونی بگم، هوس کردم"
"هوس از حیث پیش و پس کردم"
"این یه احساس گنگ و مجهوله"
"در اروپا که خیلی معموله"
"بگمونم که هورمونی باشه"
"علم گفته که باید ارضا شه"
"حق دلالی منو رد کن"
"بیا یکخرده رفت و آمد کن!"
"لرزه داره تنم، پاهام سسته"
"پس معطل نکن د.(........) !"
حاجلی گرم بحث دلالی
رفت از خستگی و بیحالی
اندکی ناله کرد و خوابش برد
یک زنی نعره زد که "فعلاً مرد!"
خانه شد با حضور آنهمه یار
مثل میدان میوه و ترهبار
ناگهانی چراغ شد خاموش
بارکالله زنان میوهفروش!
دوره کردند آن جوانک را
تعارفش پرتقال و گرمک را
"هی! بفرما که طالبی دارم"
طالبیهای قالبی دارم"
"های من نوبرشروآوردم"
"نوع شیرینترشرو آوردم"
"اینطرف هم ببین دوتا گوجه"
"هدیهای از جوانترین زوجه"
"خربزه آبداره و ترده"
"کرده تعریف هرکسی خورده"
"پسرم یک کمی شلیل بخور"
"میوهجاتی از این قبیل بخور"
"د. بفرما هلوی پوست کنده"
"دوتا بیشتر نبود، شرمنده!"
"توت فرنگی ِ تازه دارم من"
"تازهتر از مغازه دارم من"
"هدیهی من انار خندونه"
"دونههاش مثل قند قندونه"
"حالا یک جفت لیموی شیراز"
"نوش جانت بیا بزن یک گاز"
"این گلابی ببین چه شیرینه"
"همه میگن پر از ویتامینه"
آن جوان را دوتا دوتا بردند
تا بجنبد سهتا سهتا خوردند!
توی تاریک روشن خانه
بود یک شمع و چند پروانه
"گرد و شیرین بیا که هندونه س"
"بخور انگورمو که بیدونهس"
"باغت آباد باشه انگوری"
"لبرو رد کن بیاد، کدوم گوری؟"
"های دختر چراغو روشن کن"
"حاجی بیداره، رختتو تن کن!"
حاجلی لای چشم خود وا کرد
مدتی صحنه را تماشا کرد
زیر لب گفت "یا اولوالابصار!"
"واسطه را نمیکنی بیدار؟"
"آخرش بی اجازهی ارباب"
"جنسها رفت و واسطه در خواب!"
"ای دریغا حرمسرا صف بست"
"هرچه تولید را به مصرف بست!"
"علی از تو مدد که خوار شدم"
"واسطه سهله، خانهدار شدم"
"اونهمه من خدا خدا کردم"
"واسه قانون اون دعا کردم"
"خواستم از امامرضای غریب"
"که بشه ماده واحدهش تصویب"
"نذر کردم زیارت مشهد"
"که نشه لایحهش تو مجلس رد"
"آخرش اینه مزد و پاداشم؟"
"دیگه از جام نمیتونم پاشم"
"به به از این تعدد زوجات"
"بر محمد و آل او صلوات"
----------------------------
0 comments:
Post a Comment