Thursday, October 05, 2006

نامه دوم حضرت امام خمینی قدس سره





فرج الله خاکخور تهرانی
نامه دوم حضرت امام خمینی قدس سره

در باره امضای شکایت نامه از مسعود و مریم رجوی در سایت نگاه نو
بسمه تعالی
لکن بنده، با تمام مشکلات عدیده و شدیده ای که، در اینجا، یعنی در این اسفل السافلین، بخصوص از جانب قسمتهای اسفل و سفلی علی الدوام متحمل می شوم، ونیز ضیق وقت به علت معالجات دائمی اسافل اعضا! لازم دانستم نامه دوم خودم را ،خدمت برادران و خواهران مومن و مومنه ای، که دادنامه پر درد و رنج خودشان را ،علیه مسعود و مریم رجوی امضا نموده اند بنویسم. البته قبل از همه چیز، باید این تاکید راالبته بکنم که، برادران و خواهران متوجه باشند، که این نامه به دست این آقای رفسنجانی، که خداوند ایشان را هر چه زودتر با بنده محشورش بکند نیفتد که برود و آن را مثل نامه قبول قطعنامه صلح! افشایش بکند وبقایای آبروی نداشته ما را ببرد.
بنده می خواستم، خدمت برادران و خواهران این توجه را بدهم که ،بعد از چندین و چند روز این چه شکایت نامه ای است که بر تعداد امضا کنندگانش اضافه نشده است. برادران و خواهران توجه داشته باشید که از این امضاها نه تا یش که انجمن هستند و آدمیزاد نیستند! و امضایشان بدرد عمه مرحومه بنده می خورد! پس می ماند سی و شش تا امضا، که با توجه به اسلام فقاهتی مورد قبول بنده و شما، از این سی و شش تا امضا، ده تایشان هم که ضعیفه هستند! و هر کدامشان نصف آدمیزاد محسوب می شوند! و جمعا می شوند پنج نفر! ، یعنی در حقیقت اگر از موضوع این که یکی از این نسوان هم مغزش مقادیری پاره سنگ بر می دارد، و لاجرم بر اساس لیس علس المجنون حرج نمیشود همان نصفه آدم هم حسابش کرد و نیز اینکه دو نفر از امضا کنندگان نصرانی بوده و گذشته از اینکه امضایشان اعتبار اسلامی ندارد اهل جزیه هستند! که بگذریم، و اسلامی محاسبه بفرمائیم،تعداد مجموع امضا کنندگان، از تعداد دندانهای مصنوعی بنده در دوران حیات و قبل از راحل شدن یک عدد، و ازتعداد چهل دزد بغداد نه نفر کمتر هست، والبته این امضا کنندگان هم که اکثرشان ماشالله تعالی، در میان ملل و بین الملل،بقرابیض الجبین ! یعنی همان گاو پیشانی سفید، و به قول منافقین از خدا بی، خبر کارت سوخته و از جهت حیثیت و آبرو شبیه خود بنده اند!. واقعا بنده باید مع الاسف عرض کنم،که با این همه زحمت که جمهوری ما برای شما می کشد، و این همه خرج و مخارج که روی دست بیت المال گذاشته اید، تراب یعنی خاک بر کله یک یک شما، که دارید ابروی اسلام و مسلمین را می برید.
در عین حال برادران و خواهران عزیزم!!
شما باید توجه و بذل عنایت بفرمائید، که مشکلات ما واقعی و خطرات بسیار بسیار جدی است. بنده از همان روز اول، با کمال مسرت قلبی، تعداد امضا کنندگان را مرتبه اول از بالا به پائین ،و مرتبه ثانی بعد از پائین به بالا شمردم و برای دفعه ثالث، با احتساب اینکه هر کدام از برادران و خواهران علی القاعده دو دست و دو پا دارند! رقم به دست آمده را ابتداضربدر چهار، و بعد از آن تقسیم بر چهار نمودم، و مع الاسف دیدم، تعداد همان تعداد است که بود، و این در حالتی هست که این منافقین از خدا بی خبر، هر ماه چندین بار جماعت عظیمی را در گوشه و کنارعالم جمع می کنند و چوب در آستین ما می نمایند و ما اینجا در تلویزیونها تماشا می کنیم وعذابمان مضاعف می شود.
برادران و خواهران!
بنده در اینجا با مشکلات عدیده ای که نمیشود زیاد به آن اشاره کرد، کوشش عدیده به خرج دادم که بجز بنده و حاج آقا لاجوردی، حاج سعید امامی هم اقلا این دادنامه را امضا بکند. ایشان گفتند تا معلوم نشود که چرا بعد از آنهمه خدمت به اسلام و مسلمین! سید علی آقا بنده را واجبی خوراندند امضا نمی کنم. بعد از آن من و حاج آقا اسدالله خدمت برادرمکتبی مان چنگیز خان مغل وهمچنین برادرمان هیتلر و برادر دیگرمان رودلف هس وآدولف آیشمان رفتیم که به عنوان لابی های خارجی امضایشان را بگذارند کنار امضاهای شما ،که با خواندن اسامی حاضر نشدند و گفتند:
- نمی کنیم که آبرویمان می رود.
علی ایحال به نظر می رسد که در اینجا کاری نمی شود کرد، و خودتان در آن دنیا هر چه می توانید البته با توجه به حفظ سلامت و صحت زور بزنید! تا انشالله تعالی دری باز بشود و صدائی به معاضدت شما بر خیزد و بر تعداد امضاها افزوده شود و امکان محاکمه اینها فراهم بیاید. بنده دعا می کنم که هر چه زودتر شما را در اینجا دیدار کرده وبرکات اینجا را با برادران و خواهران تقسیم بنمایم.
برادرتان روح الله الموسوی الخمینی(راحل)

0 comments: